در حال حاضر گروهي كه آمارشان حداقل براي من و شما قابل دسترسي نيست، اقدام به ثبت وبلاگ مي‌كنند؛ چه در زبان فارسي و چه در ديگر زبان‌ها. وبلاگ‌ها داراي كد‌هاي امنيتي براي عبور هستند كه صرفا در اختيار صاحبانشان قرار مي‌گيرد.


وبلاگ‌هاي گروهي هم در چنين وضعيتي هستند اما اين كد در اختيار يك يا چند نفر است و البته كه آمارشان نسبت به وبلاگ‌هاي شخصي به مراتب كمتر است و از نگاه آمار در مجموعه استثنا‌ها قرار مي‌گيرند.

وبلاگ‌ها بدون در نظر گرفتن مولفه زمان طراحي شده‌اند و هيچ محدوديتي به لحاظ زمان براي آنها در نظر گرفته نشده است. حياتشان وابسته به زمان نيست، يعني پس از ثبت، اقدام به فعاليت مي‌كنند مگر مالكش، عمدا يا سهوا، به فعاليتش خاتمه دهد.

همان‌طور كه گفته يا حداقل فرض شد، وبلاگ‌ها بدون در نظر گرفتن مولفه زمان طراحي شده‌اند و اين به معناي چشمپوشي از پديده‌اي به نام مرگ است. حال، 50 يا 100 سال آينده را تصور كنيد كه تعداد بي‌شماري از صاحبان وبلاگ‌ها از دنيا رفته‌اند و اين يعني حضور وبلاگ يا وب‌سايت‌هايي كه ديگر به روز نمي‌شوند و نخواهند شد مگر استثنا‌هايي كه به لحاظ كميت از فهرست آمار حذف خواهند شد.

وبلاگ‌هايي كه به لحاظ وجود كد امنيتي، قابليت دسترسي، به روز شدن و حذف شدن را از دست داده‌اند. جستجو در اينترنت برگرفته از الگوي مجموعه‌ها در رياضي و منطق مي‌باشد. يعني بر اساس تشابه و صفت اشتراكي عمل مي‌كنند و اين يعني موجي از وبلاگ‌ها كه تنها به خاطر يك يا 2 مورد مشابه در موضوع يا عنوان با ديگر وبلاگ‌ها در ليست سرچ يا جستجو قرار مي‌گيرند و روي صفحه به نمايش در مي‌آيند.

البته كه مخاطب آينده هم نسبت به اين موضوع بي‌اطلاع خواهد بود و احتمالا پيام يا كامنتي هم خواهد گذاشت و اين مثل اين مي‌ماند كه ما با دنياي مرده‌ها صحبت مي‌كنيم بي‌آن‌كه پاسخي بشنويم.

شكلي از مرده پرستي اما نا آگاهانه. شبيه حرف زدن با سنگ قبر است كه اصطلاحا مي‌گوييم مرده‌پرستي كه امروزه به عنوان يك موضوع در دستور كار روشنفكري است. چه بسا كه همين امروز با حداقل يكي از آنها به گفتگو نشسته باشيم و پس از خوانش دستنوشته‌هايش، نظر يا كامنتي هم برايش گذاشته‌ايم.

تشخيص و جداسازي وبلاگ يا وب‌سايت‌هاي مردگان كار آساني نيست و تلاش براي شناسايي آن‌ها، به ظاهر، امري بيهوده مي‌نمايد. شايد يك راه اين باشد كه وصيت كنيم يا اين كه اداره ثبت احوال با برقراري ارتباط با شبكه‌هاي ماهواره‌اي و اينترنتي، به همراه ابطال شناسنامه به حذف وبلاگ متوفي نيز اقدام كند يا نه، هيچ اقدامي نكنيم و به مرور، شاهد شكل‌گيري و حضور قبرستان‌هاي اينترنتي در خانه‌هايمان باشيم و نيمه شب با متن مردگان به گفتگو بنشينيم و برايشان كامنت بگذاريم.

با توجه به نمودار كاهش جمعيت، حداقل در كشور خودمان و رشد وبلاگ‌نويسي در همين كلوني، در آينده‌اي نه‌چندان دور با خيل مردگان اينترنتي مواجه خواهيم شد كه بي‌شك خود من هم يكي از آنها خواهم بود.

شايد اين سوال مطرح شود كه مطالب ثبت شده داراي تاريخ و حتي ساعت هستند. اما تاريخ‌هاي كمرنگ كه به لحاظ استقرارشان در صفحه كم‌اهميت جلوه مي‌كنند، بيش و پيش از اين كه به روشن شدن موضوع كمك كنند، ما را به شك مي‌اندازند و اين سوال را پيش‌رويمان قرار مي‌دهند كه آيا نويسنده مطلب در قيد حيات است يا نه؟ اين حداقل اتفاقي است كه با آن مواجه خواهيم شد. شكي بي پايان و سوالي بي‌پاسخ كه آيا صاحب وبلاگ مرده است يا زنده، وبلاگش را رها كرده يا؟! اين شك و گماني است كه حتي با فرستادن ايميل هم برطرف نخواهد شد و براي هميشه با ما خواهد ماند به خصوص اگر تعلق خاطري هم در كار باشد.

 جام جم آنلاين
شنبه 1 آبان 1389